مالِکِ نفع و ضَرَر خویش نمی باشیم
من از خود کِی توان رفعِ خَطَر کرد
بیـابـم نفعی و دَفــعِ ضَرَر کرد
ولی آنگه که خواهد حَیِّ سُبحان
خَـطَـر رَفع و تِجارت پُر ثَمَر کرد
بخشش و احسان
مَغلوله مَکُن به گردَنِ خود دستان
یعنی که مَکُن ، تو سیم و زر در اَنبان
دردِ عشق
منــال از درد اگر با ما می آیی
کـــه دردِ عِشـق را درمان نباشد
بگیر از ما دل و بر آن کسی بند
کــه درمانش دگــر پژمان1 نباشد
1-غم و اندوه